درس معلم
امروز می خواستم ادامه مطلبی که از قبل مانده بود را کامل کنم و در این وبلاگ بگذارم که ناگهان باخبر شدم که؛ معلم روزهای کودکی بسیاری از ما دیگر در بین مردم ما نیست. مردمی که بلندای هنر او را به قدمت "شبیه خوانی " شهرشان می دانند و تصویر به ظاهر جدی و به باطن پر مهرش را با خاطرات درس و کلاس و مدرسه شان گره خورده .
اما پس از لحظاتی سکوت ... پس از لحظاتی تأمل ، شایسته ترین نوشته ای که به زعم بنده می توانست جایگزین مطلب قبلی ام شود را شعری یافتم به نام " درس معلم" از مجموعه ی " لحظه ها و احساس " سروده ی فریدون مشیری .
در کلاس روزگار ،
درس های گونه گونه هست ؛
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن .
درس مهر ،
درس قهر ،
درس آشنا شدن .
درس با سرشک غم زهم جدا شدن !
در کنار این معلمان و درس ها ،
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها ، تمام عمر !
در کلاس هست و در کلاس نیست !
نام اوست : مرگ !
وآنچه را که درس می دهد ؛
" زندگی " است .